قصه زندگی یکی مثل همه

بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

قصه زندگی یکی مثل همه

بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

 

دوستت دارم ولی چرا نمیتونم ثابت کنم
لالایی میخونم ولی نمیتونم خوابت کنم
دوست داشتن منو چرا نمیتونی باور کنی
آتیش این عشقو شاید دوست داری خاکستر کنی
شاید میخوای این همه عشق بمونه تو دل خودم
دلت میخواد دیگه بهت نگم که عاشقت شدم
کاش توی چشمام میدیدی کاشکی اینو میفهمیدی
بگو چطور ثابت کنم که تو بهم نفس میدی
یه راهی پیش روم بذار یکم بهم فرصت بده
برای عاشقتر شدن خودت بهم جرات بده
یه کاری کردی عاشقت هر لحظه بی تابت بشه
من جونمو بهت میدم شاید بهت ثابت بشه
طاقت بیار اینا همش یه خواهشه برای داشتن تو, یکمی طاقت بیار
دوستت دارم میدونم میرسه یه روزی که تو منو بخوای
اینو یه گوشه از دلت برام یه جایی بذار واسه همین یه بار یکمی طاقت بیار

باز کن پنجره ها را و بهاران را باور کن...

 

http://s2.picofile.com/file/7318432896/vzelij5ggivxxf27i4x.gif  
 
  • حالیا معجزه باران را باور کن 
  • و سخاوت را در چشم چمنزار ببین 
  • و محبت را در روح نسیم 
  • که در این کوچه تنگ 
  • با همین دست تهی 
  • روز میلاد اقاقی ها را 
  • جشن میگیرد 
  • خاک جان میگیرد 
  • تو چرا سنگ شدی 
  • تو چرا این همه دلتنگ شدی 
  • باز کن پنجره ها را 
  • و بهاران را 
  • باور کن

اگر زنی را دوست داری ....

اگر زنی را دوست داری ، دستانش را بگیر و او را محکم در آغوشت نگه دار. 
اگر زنی را دوست داری ، دل دل نکن ، بازی در نیاور، منتظرش مگذار ، با ایما و اشاره به او از خوش آمدنت حرف نزن زیرا او میفهمد به شیوه او – شیوه ای زنانه- عشق ورزیدن را یاد گرفته ای….یک زن به دنبال یک “مرد “است که بلد است قاطع و کله شق و قدرتمندانه زن را در بر بگیرد 
اگر زنی را دوست داری ، دلش را محکم بدار و زیر پایش را
خالی مکن…
اگر زنی را دوست داری ، ساده باش ، هیچ چیز به اندازه زلالی و قاطعیت یک مرد ، زن را اسیر نمیکند
اگر زنی را دوست داری ، گاهی اوقات تلفنت را بردار و بهش بگو که زیباست…بدون الفاظ پرطمطراق هم میتوان هنوز به قلب اسرار آمیز این موجود راه یافت. فقط یادت باشد این ابراز عشق مثل نمک است که کمش دلنشین است و زیادش مردانه نیست
اگر زنی را دوست داری گاهی اوقات بهش بگو بنشیند و ازش عکس بگیر …لازم نیست اسنل آدامز باشی تا یک زن مقابل دوربینت ، آن لبخند حیات بخشش را  
بشکفد…کافیست هر بار کنجکاو باشی که از چه رازی ، عکس بر میداری 
اگر زنی را دوست داری ، دستش را بگیر و به زیارت گاهی ببرش و به اندازه دو رکعت نمازی که میخوانی بهش وقت بده بیندیشد تو غیر از زمین ، به آسمان نیز نظر داری.
وقتی زنی با حلقه مادر و خواهران و دوستانش برای شفای یک مریض ، آش نذری درست میکنند ، قبل از اینکه با تردید به نذر و دعا در مقایسه با دکتر و دوا فکر کنی ، به یاد آور که زنان هزاران سال است اسرار هستی را در ژنهای خود حمل میکنند و بعید نیست آسمانی را با دعای خود زیرو رو کنند ، قدرت زنان را هرگز نه در زمین نه در آسمان دست کم نگیر . 
اگر زنی را دوست داری ، ترسها و نگرانی هایش را ببین ، ادراک کن و قبل از  
اینکه راه حلی بدهی ، کنارش سکوت را تجربه کن ، خیلی اوقات کار بیشتری لازم نیست . سکوت پر طمانینه یک مرد کنار چنین زنی ، شفابخش است
اگر زنی را دوست داری ، سعی نکن از راز بالا و پایین شدن احساسات و تصمیماتش درباره دوستانش سر دربیاری…هرگز نخواهی فهمید چگونه در اوج حسادتها و لج و لجبازیهایشان ، میتوانند برای هم جان بدهند و در کسری از ثانیه همه چیز را معلق بگذارند
اگر زنی را دوست داری به دوستانش احترام و متانت را هدیه کن تا بهترین دوستانت بشوند
 
زنان را وقتی حامله اند ، بیشتر دریاب. گاهی اوقات شک میکنی که نکنه فرشته شده اند و به قامت انسان ظهور کرده اند ! انگاری در گفتگوهای زمزمه وارشان با جنین در بطنشان ، به زبانی آسمانی حرف میزنند که ما نمیفهمیم.
هر چه که هست ، در کنار او و فرزندش این شانس را داری که به مردمکان خدا زل بزنی.
اگر زنی را دوست داری و دهه چهارم زندگی را شروع کرده ، رازهای بدنش را برایش مرور کن…سلولهای یک زن فقط پیر نمیشوند بلکه راز الود میشوند و شنیدن این راز از دهان یک مرد ، بهترین ضد اضطراب زمین است :
عزیزم ! موهای سپیدت نوریست که فرشتگان بر تاج سرت نقش زده اند ،
چینهای زیر پلکت ، شکسه نستعلیق خداست بر چهره نازت !
بانو !
به فلک میرسد از چهره زیبای تو نور
==========
اما وقتی زنی را دوست داری که سنی ازش گذشته و مدتیست که ساکت است ، بدان که در اسطوره ها ، وقتی سفر یک زن تمام میشود کهکشانی میخواهد متولد شود ، نور از زمین به آسمان راه خود را خواهد یافت


گابریل گارسیامارکز چگونه در این نامهٔ کوتاه از جهان و خوانندگان خود خداحافظی می‌کند:
اگر پروردگار لحظه‌ای از یاد می‌برد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من می‌داد از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردم. به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی‌راندنم، اما یقینا هرچه را می‌گفتم فکر می‌کردم. هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می‌دادم. کمتر می‌خوابیدم و بیشتر رویا می‌بافتم؛ زیرا در ازای هر دقیقه که چشم می‌بندیم، شصت ثانیه نور از دست می‌دهیم. راه را از‌‌ همان جایی ادامه می‌دادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر بر می‌خواستم که سایرین هنوز در خوابند. اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من می‌بخشید، ‌ ساده‌تر لباس می‌پوشیدم، در آفتاب غوطه می‌خوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان می‌کردم. به همه ثابت می‌کردم که :

به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمی‌شوند بلکه زمانی پیر می‌شوند که دیگر عاشق نمی‌شوند.

به بچه‌ها بال می‌دادم، اما آن‌ها را تنها می‌گذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند. به سالمندان می‌آموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا می‌رسد، با غفلت از زمان حال است. چه چیز‌ها که از شما‌ها خوانندگانم یاد نگرفته‌ام...
یاد گرفته‌ام همه می‌خواهند بر فراز قلهٔ کوه زندگی کنند و فراموش کرده‌اند مهم صعود از کوه است. یاد گرفته‌ام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت می‌فشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود می‌کند. یاد گرفته‌ام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتاده‌ای را از جا بلند کند. چه چیز‌ها که از شما یاد نگرفته‌ام... .
احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا.

اگر می‌دانستم امروز آخرین روزی است که تو را می‌بینم، چنان محکم در آغوش می‌فشردمت تا حافظ روح تو گردم. اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم، چنان محکم در آغوش می‌فشردمت تا حافظ روح تو گردم. اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم، به تو می‌گفتم «دوستت دارم» و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی. همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد.
کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آن‌ها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش می‌کنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.
هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن. به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت.
آرزو می‌کنم و امید دارم از این نامه‌ی کوتاه خوشتان آمده باشد و آن را برای تمام کسانی که به آن‌ها علاقه‌مندید بفرستید.

همراه با عشق
«گابریل گارسیا مارکز»
منبع: مجله «بخارا»؛ شماره ۸۲؛ ص۷۸ و ۷۹ .

قهرم باخودم

امروز چشام واقعا دارن ازجاشون کنده میشن دو روزه کارم شده فقط گریه ازهمه چی خسته شدم امسال اصلا خوب نیستم ازاول سال بغضام فقط میترکه وخودم هم نمی تونم مهارشان کنم فقط میریزن ازبس درگیر فکر وخیالم دوباره موهای قشنگم دارن می ریزن کمرم بدجوری گرفته بود سه هفته فقط توخونه تعتی پاتی کردم عین یه بچه یکی دوساله ، ستون فقراتم درد میکنه ، سرم درد میکنه کلا امسال خوب نیستم مریضم البته می دونم فکروخیالم زیاده دنیا اصلا بروفق مرادم نمی چرخه ازعالم وآدم قهرم تواداره که نگو عین برج زهرمارم کسی جرات حرف زدن باهام رو نداره ونمی دونم چطور خودمو ازاین همه درد ورنج وفکروغصه خودم راتخلیه کنم به بن بست رسیدم شکر بدرگاهش که من ناچیز  کلهم دیلت کرده اصلا نیم نگاه چپ نگاه نه خیراصلا بی خیال من شده خدایا رحمی بکن خواهشا ، خداجونم  من رباط نیستم ای دنیا منم آدم پس ای غصه ها ای گریه ها دست ازسرم وردارین ، دارم دیونه میشم خدایا خواهشا التماس میکنم به اندازه نوک سوزن به من نگاه کن من حقیرو ازیاد مبر خواهش میکنم اگر گناهام زیاده ببخش ، خداجون بس کن من دیگه نمی تونم این همه شکنجه رو تحمل کنم خدایا رحمی بکن